دو شنبه سر یه موضوعی اعصابم بهم ریخته بود ... البته به بحث کردن با مامان مربوط میشد ...
بهت پیام دادم و شبخیر گفتم ... 
گفتم اعصابم بهم ریختس نمیتونم بیشتر صحبت کنم ...
امروز اومدم چک کردم ... هیچی نگفته بودی ...
خیلی برام جالبه ...
این بی خبریاااا ...
جواب ندادناااا ...
نبودناااا ...
شب زنده داری های چند روز در میان بعدشم بی خبریه چند روزه ...
فعلا ذهنم یاری نمیده ...
امیدوارم بتونم به زودی این موضوع رو کشف کنم ... مثل خیلی چیزای دیگه که خواستم و تونستم !